خلاصه داستان: مادر چو یونگ پیل که یک غواص بوده به دلیل پیش بینی اشتباه هواشناسی جانش را از دست می دهد. او برای محافظت از جان مردم شهرش یعنی سامدالری، تصمیم می گیرد کارشناس هواشناسی شود. از طرفی دوست دوران کودکی او، چو سام دال برای موفقیت در رشته عکاسی به سئول رفته اما بعد از اینکه تمام زحماتش یک شبه از بین رفت، به سامدالری بر میگردد…
خلاصه داستان: توماس ای. اندرسون مردی است که زندگی دوگانهای دارد. در روز او یک برنامه نویس یک شرکت نرم افزاری است و شبها هکری تحت عنوان نئو. نئو همیشه به دنبال فهمیدن حقیقت زندگیاش بوده است، اما حقیقت خارج از تصور اوست. او با یک هکر افسانهای بنام مورفیوس که توسط دولت بعنوان تروریست شناخته شده، ارتباط برقرار می کند، و به همین خاطر تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد. مورفیوس نئو را در دنیای واقعی بیدار می کند، یک سرزمین بایر و ویران، جایی که ذهن اکثر انسانها توسط گونهای از ماشینها، در ماتریکس اسیر شده است…
خلاصه داستان: نیروهای سائورون رو به افزایشند و او متحدهای جدیدی بدست آورده است. ارتش سارومان اکنون آماده حمله به آراگورن و مردم روهان هست. از طرفی دیگر یاران حلقه از هم پاشیدهاند و فرودو و سم با امید اندکی که باقی مانده به سمت موردور می روند. متحدان جدیدی به آراگورن، و مری و پیپین پیوستهاند، و آنها باید از روهان دفاع کرده و بر آیزنگارد بتازند. در همین حال سائورون در حال پایهریزی یک حمله بزرگ به گاندور است، و جنگ حلقه در حال آغاز می باشد.
خلاصه داستان: تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان ۲ درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا ۳ سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته. مردم شهر “میپل تاون” نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام “بازماندگان گناهکار” پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند. وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: ”نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا!“
خلاصه داستان: داستان دنبالهی ماجراجویی رود، جنگجوی تانکی در گروه قهرمان میباشد. هدف او پیدا کردن گنجی نایاب است که بتواند بیماری خواهر بیمارش را درمان کند. با این حال، قهرمان طعنهگوی گروه او را پس از شکست در ماموریتی بیرون میاندازد. رود تصمیم میگیرد که با غم و اندوه به خانهاش برگردد. در راه بازگشت او دختری را که توسط یک موجود حمله شده بود نجات میدهد. دختر دارای مهارت ویژهای به نام «ارزیابی» است که باعث میشود رود تواناییهای واقعی دفاعیاش را کشف کند که از قدرت بسیار بالایی برخوردارند. با دفاع ۹۹۹۹ و مهارتهای قدرتمند، حال...