خلاصه داستان: پدری مجرد که دختر 6 سالهاش به بیماری مرگباری مبتلا است، داستان آشناییاش با مادر دختر را برایش تعریف میکند ولی بعد از این داستان هیچ چیز مانند قبل نمیشود...
خلاصه داستان: سالها پس از اینکه مادرش او را رها میکند و دوباره ازدواج میکند، مردی زمانی که از او خواسته میشود سندی را امضا کند که پسرش است را امضا کند و دوباره ازدواج کند.
خلاصه داستان: «ناچو» مرد جوانی است که در صومعه ای در مکزیک بزرگ شده و در آنجا به آشپزی مشغول هست. اما او تصمیم دارد تا در مسابقاتِ کشتیِ محلی شرکت کند و جایزه ی بزرگش را ببرد تا به کمک آن بتواند برای بچه ها غذاهایی بهتر و همچنین برای خودش اعتبار دست و پا کند. اما…