دستهها برخلاف برچسبها میتوانند سلسله مراتب داشته باشند. به طور مثال شما میتوانید یک دسته به نام موسیقی داشته باشید و برای آن دسته، زیر دستههایی مانند موسیقی ایرانی و یا موسیقی غربی تعریف کنید.
خلاصه داستان: زنان خانواده جوهر در شرکتی خانوادگی کار می کنند که شغل آنها به طلاق بین افراد مربوط می شود. کولپان چوهر (سومرو یاوروجوک) مادر سه دختر است. او دخترانش را بعد از اینکه شوهرش آنها را به خاطر زنی دیگر ترک کرد، به تنهایی بزرگ کرده است. کولپان یک وکیل بسیار محبوب و به همراه دو دخترش در موسسه حقوقی Cevher کار می کند.
خلاصه داستان: مسئله سه جسم؛ سریالی علمی تخیلی بر اساس اولین کتاب از سهگانه نوشته لیو سیشین و ساخته خالقین سریال بازی تاج و تخت یعنی دیوید بنیاف و دی. بی. وایس است. داستان در آیندهای نه چندان دور جریان دارد. جایی که بشریت پرده از رازی بزرگ برداشته و متوجه میشود که به زودی مورد هجوم همه جانبه بیگانگان قرار خواهد گرفت. مسئلهای که سبب میشود تا برای رویارویی مرگباری آماده شوند که میتواند انقراض آنها را در پی داشته باشد…
خلاصه داستان: عارف و زکریا دو رقیب کبابی محلی هستند که در یک کوچه فعالیت میکنند؛ اما زندگی آنها با ورود دو جوان ایتالیایی به نامهای زولا و چاوی به محله بهم ریخته میشود.
چاوی با یک عکس قدیمی به محله میآید و در جستجوی پدرش است. عارف و زکریا مضطرب میشوند به خاطر این پسر که پس از سالها دوباره ظاهر شده است. به خاطر این شرایط، این دو رقیب همیشگی مجبور به همکاری با یکدیگر میشوند.
در طول این اتفاقات، زولا عاشق آزرا میشود، در حالیکه آزرا یک عشق پنهانی با پسر عارف، احمد دارد. در محله کوچکی که همه این اتفاقات در آن رخ میدهند، رقابتها، عشقها، رازها و رمزهای فراوانی وجود دارد.
خلاصه داستان: “جزایر ترک” که از خانوادهای با اصل و نسب و قدرتمند میباشد، انتقام خانی که برای دولت کار میکرده و قربانی یک اغتشاش شده است را میگیرد. وی به دلیل مسائل دولتی و امنیت خانوادهاش مُرده جلوه داده شده و زندگی تازهای را شروع میکند. جزایر ترک، در نتیجهی زخمی شدنش در یکی از عملیاتهای خارج از کشور، با دکتری به نام “فیروزه” آشنا میشود. وی هر چقدر هم که دلتنگ همسر و خانوادهاش شده باشد، آگاه است که دیگر نزد آنها باز نخواهد گشت. جزایر که عاشق فیروزه شده و با او خانوادهای جدید تشکیل میدهد، مدتی بعد هویتش فاش شده و مجبور به بازگشت دوباره به زندگیاش در استانبول میشود؛ اما از این اتفاقات، نه خانوادهی جدیدش خبر دارند و نه آن خانوادهاش که سالهاست دلتنگ وی هستند و بر سر مزارش دعا میخوانند. استانبولی که آن را پشت سرش رها کرده بود نیز، به عنوان استانبولی کاملاً متفاوت، مقابلش قرار خواهد گرفت…