خلاصه داستان: داستانی عاشقانه و پرماجرا را روایت میکند که حول محور دو خانواده ثروتمند و قدرتمند میچرخد. “مته” و “ناز”، فرزندان این دو خانواده، از کودکی با یکدیگر بزرگ شدهاند و خانوادهها از همان زمان، آیندهای مشترک برای آنها رقم زدهاند و قول ازدواج آنها را به یکدیگر دادهاند.
اما “مته” و “ناز” که در ناز و نعمت بزرگ شدهاند، هیچگاه طعم استقلال و انتخاب را نچشیدهاند. آنها به ناچار تن به ازدواجی میدهند که هیچ میلی به آن ندارند.
خلاصه داستان: داستان پسر نوجوان سوارکاری به نام الک رمزی و اسبش مشکی است که مبتنی بر فیلم اسب سیاه ساخته شده است. مشکی مانند دیگر اسب ها نیست. او قهر می کند، محبت می کند و فقط به صاحبش سواری می دهد.
خلاصه داستان: داستانی رنگارنگ درباره زنی به نام “نشئه” است که دانشکده پزشکی را پس از ازدواج نیمهکاره رها کرد و اکنون که دو فرزندش بزرگ شدهاند، تصمیم میگیرد به دانشگاه برگردد و درسش را ادامه بدهد…
خلاصه داستان: روزی که آلیزه بدنیا میآید مادرش فوت میکند و پدرش سالیان سال بدون کمترین سختی او را بزرگ میکند، برای همین خیلی دختر لوس و خودخواهی بار میآید. آلیزه که با تصمیم پدرش برای ازدواج مجدد رسما دیوانه میشود، تصمیم میگیرد از پدرش انتقام بگیرد و …
خلاصه داستان: بک هیون وو به عنوان مدیر حقوقی گروه کوئینز کار می کند. او موفق ترین فردی است که از روستای زادگاهش یونگدوری آمده و افتخار اهالی آنجاست. او با هونگ هه این، دختر خانواده ای که گروه کوئینز را اداره می کنند، ازدواج کرده است؛ این دو زوج خیلی زود درگیر یک بحران می شوند…