خلاصه داستان: زندگی آناستازیا استیل، دانشجوی ادبیات، زمانی که با کریستین گری، میلیاردر خوشتیپ و در عین حال رنجدیده آشنا میشود، برای همیشه تغییر میکند.
خلاصه داستان: یک فروشنده چاقو در سفر سرگردان می شود و مجبور می شود در یک ایستگاه استراحت روستایی منتظر بماند و ناگهان با ورود دو سارق بانک که پس از سرقت اخیر در حال فرار هستند، خود را در میان یک گروگان گیری خشونت آمیز می بیند.
خلاصه داستان: در یک دهکده، بویی جز بوی مرگ به مشام نمیرسد. قانون وجود ندارد و اسلحه حرف اول و آخر را میزند. یک غریبه (با بازی کلینت ایستوود) وارد این دهکده شده و این آغازگر ماجرایی تازه است…