خلاصه داستان: امل در باشگاه عثمان کار می کند. او در آنجا با کمال آشنا می شود و عاشق هم می شوند. تصمیم به ازدواج می گیرند. محمود، مرد کمال، کمال را وارد یک تجارت مواد مخدر می کند و باعث می شود که کمال به تهران برود. کمال به امل نامه می نویسد اما...
خلاصه داستان: فرهاد عاشق شیرین است. او در تاکسی پدرش کار می کند و می خواهد با شیرین ازدواج کند. اما وقتی خسرو پسر دیگری در میان رابطه آنها دخالت می کند و فرهاد باید راهی برای بازگرداندن عشق شیرین پیدا کند.